از هر دری، سخنی

مشخصات بلاگ
دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
پربیننده ترین مطالب
پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۳۱ ق.ظ

امید


 طرح با چنان دقت و درایتی ریخته شده بود که فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان کامل داشت ولی سربازان خسته و دودل بودند.

 

 فرمانده سربازان خود را جمع کرد و راجع به نقشه حمله خود توضیحاتی به آنها داد. سپس سکه ای از جیب خود درآورد و گفت: سکه را بالا می اندازم , اگر شیر آمد پیروز می شویم و اگر خط آمد شکست می خوریم. سپس سکه را به بالا پرتاب کرد . سربازان با دقت , حرکت و چرخش سکه را در هوا دنبال کردند تا به زمین رسید . " شیر" آمده بود . فریاد شادی سربازان به هوا برخاست .

 

فردای آنروز با نیروئی فوق العاده به دشمن حمله کردند و پیروز شدند. پس از پایان نبرد , معاون فرمانده نزد او آمد و گفت: " قربان , آیا شما واقعا می خواستید سرنوشت کشورمان را به یک سکه واگذار کنید ؟" فرمانده لبخندی زد و گفت : " بله"و سکه را به او نشان داد.هر دو طرف سکه شیر بود.

انگیزه و اعتماد از ارمغان های امید هستند


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی